خون دل

خون دل خوردن برای امام خامنه ای ...

خون دل

خون دل خوردن برای امام خامنه ای ...

۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۲۰
سپهر قدیمی


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۵۰
سپهر قدیمی

در عشق قدم نهادن، کسی را مسلم شود که با خود نباشد، و ترک خود بکند و خود را ایثار عشق کند. عشق آتش است، هرجا که باشد جزاو رخت دیگری ننهند. هرجا که رسد سوزد و به رنگ خود گرداند... کار طالب آن‌ست که در خود، جز عشق نطلبد. وجود عاشق از عشق است، بی‌ عشق چگونه زندگانی؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۳۸
سپهر قدیمی
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۵۶
سپهر قدیمی

دیروز : ساخت مجسمه هاشمی
فردا : ساخت جاسوئیچی خاتمی
پس فردا : عروسک باربی موسوی
پس پسون فردا : بازی رایانه ای کروبی در شهر
فقط موقع خرید به مارک تولید ایران دقت کنید چون اخیرا چین هم شبیه این اجناس رو تولید کرده!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۴۹
سپهر قدیمی



ابوذر؛

دارند مجسمه ای از عثمان می سازند

عثمان امروز خودش کعب الاحبار است

کجایی؟!

این سر را باید بشکنی

در مملکت علی (علیه السلام) دارند از این کارها می کنند ...

این ابوذر ؟!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۰۳
سپهر قدیمی

خاتمی در دیدار با اعضای ستاد بزرگداشت مرحوم آیت‌الله سیدجلال‌الدین طاهری اصفهانی :

امروز بهترین موقعیتی است که بیاییم دلهای‌مان را از کینه پاک کنیم، زندانی‌ها آزاد شوند، حصرها برداشته شود و همه کنار یکدیگر باشیم و با فضای برادری همه بتوانیم برای کشور کار بکنیم، مملکت در برابر مشکلات بزرگی قرار گرفته؛ اقتصادی سیاسی فرهنگی مدیریتی،همه باید کنار هم کار کنیم.



آقای سید محمد خاتمی رئیس بنیاد برباد باران حرف ما حرف کینه ی دیروز نیست !

حرف ما جنگ امروز است !

اگر شما و دوستانتان از آن اظهار نظرهای بی پایه و ضد اسلام توبه کردید ، از فتنه گری و آشوب در نظام اسلامی توبه کردید و دیگر مثل بچه آدم رفتار کردید آنگاه در دادگاه قضایی محاکمه شدید و کیفر کردارتان را دیدید آنوقت شاید دیگر کینه ای نباشد اما ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۱۱
سپهر قدیمی


خاتمی در بخشی از سخنان خود ایده به وجود آمده در دوران اصلاحات تحت عنوان فرستادن امام به موزه را در قالبی جدید مطرح نموده است تا این بار با تیپ اعتدال پروژه حذف اندیشه های امام را کلید بزند . وی با نشان گرفتن مواضع انقلابی امام راحل گفت : "نمی‌شود شما به موضع عملی امام در مقام مسئول اول کشور در موقعیت جنگ و ترور و اضطراب و اضطراری به یک مساله‌ای متمسک بشوید که هر کشوری و هر حکومتی در دوران بحران مجبور است یک روش‌هایی اتخاذ بکند برای حفظ اصل نظامش این را بگویید خط امام! ".
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، همزمان با بازگشت اعتدالیون به عرصه قدرت مردگان سیاسی که در راس آنها رئیس دولت اصلاحات قرار دارد تلاش دارند تا با نظریه پردازی و بیان دیگاه های خود جنازه اصلاحات را در قالبی جدید احیا کنند که در تازه ترین این تلاش ها بنابر خبر روابط عمومی بنیاد باران، سید محمد خاتمی در قامتی طلبکارانه در جمع اعضای ستاد بزرگداشت آیت الله طاهری اصفهانی با جسارت تمام به ایراد سخنانی پرداخته است که هر انسان آگاهی را به یاد سنگ پای قزوین میاندازد .

وی در بخشی از سخنان خود ایده به وجود آمده در دوران اصلاحات تحت عنوان فرستادن امام به موزه را در قالبی جدید و لطیف تر مطرح نموده است تا این بار با تیپ اعتدال پروژه حذف اندیشه های امام راحل را کلید بزند .

خاتمی با نشان گرفتن مواضع انقلابی امام راحل آن مواضع را اتخاذ شذه از روی اضطراب و اظطرار دانست و گفت : "نمی‌شود شما به موضع عملی امام در مقام مسئول اول کشور در موقعیت جنگ و ترور و اضطراب و اضطراری به یک مساله‌ای متمسک بشوید که هر کشوری و هر حکومتی در دوران بحران مجبور است یک روش‌هایی اتخاذ بکند برای حفظ اصل نظامش این را بگویید خط امام! و آن همه حرف‌ها و موضع‌گیری‌ها و روشن بینی‌هایی که امام داشتند را اصلا کنار بگذاریم."

حال آنکه به شهادت تاریخ تصمیمات امام در همه جا برخاسته از عقلانیت دینی و فقهات شیعی بوده است. در تبیین خاتمی از خط امام هویت امام که همان مواضع انقلابی بوده است از شخصیت ایشان تفکیک شده و تلاش میشود تا به جای تطبیق خود بر خط امام، امام را بر مشی اصلاحات انطباق دهند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۳۹
سپهر قدیمی

دمدمای غروب یک مرد کُرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یه کوره راه. من و علی هم با تویوتا داشتیم از منطقه برمی گشتیم به شهر.

چشمش که به قیافه ی لرزان زن و بچه ی کُرد افتاد، زد رو ترمز و رفت طرف اونا.

پرسید: «کجا می رین؟»

مرد کُرد گفت: «کرمانشاه»

- رانندگی بلدی؟

- کُرد متعجب گفت: «بله بلدم!»

علی دمِ گوشم گفت: «سعید بریم عقب.»

مرد کُرد با زن و بچه اش نشستند جلو و ما هم عقب تویوتا، توی سرمای زمستان!

باد و سرما می پیچید توی عقب تویوتا؛ هر دوتامون مچاله شده بودیم.

لجم گرفت و گفتم: «آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟»

اون هم مثل من می لرزید، اما توی تاریکی خنده اش را پنهان نکرد و گفت:

«آره می شناسمش، اینا دو – سه تا از اون کوخ نشینانی هستند که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس»



خاطره ای از سردار رشید  علی چیت سازیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۳۴
سپهر قدیمی