خون دل

خون دل خوردن برای امام خامنه ای ...

خون دل

خون دل خوردن برای امام خامنه ای ...

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید» ثبت شده است

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۰۶
سپهر قدیمی
۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۵۵
سپهر قدیمی


قال الله تعالی :

مَن طَلَبَنی وَجَدَنی

وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی

وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی

وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ

وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ

وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه

وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه

هرکس من را طلب می کند می یابد مرا، و کسیکه مرا یافت می شناسد مرا، و کسیکه من را دوست داشت، عاشق من می شود و کسیکه عاشق من می شود، من عاشق او می شوم و کسیکه من عاشق او بشوم، او را می کشم و کسیکه من او را بکشم، خونبهایش بر من واجب است، پس خون بهای او من هستم.


آن کس که تورا شناخت جان را چه کند

فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هردو جهانش بخشی

دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند ....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۲ ، ۱۱:۴۶
سپهر قدیمی

دمدمای غروب یک مرد کُرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یه کوره راه. من و علی هم با تویوتا داشتیم از منطقه برمی گشتیم به شهر.

چشمش که به قیافه ی لرزان زن و بچه ی کُرد افتاد، زد رو ترمز و رفت طرف اونا.

پرسید: «کجا می رین؟»

مرد کُرد گفت: «کرمانشاه»

- رانندگی بلدی؟

- کُرد متعجب گفت: «بله بلدم!»

علی دمِ گوشم گفت: «سعید بریم عقب.»

مرد کُرد با زن و بچه اش نشستند جلو و ما هم عقب تویوتا، توی سرمای زمستان!

باد و سرما می پیچید توی عقب تویوتا؛ هر دوتامون مچاله شده بودیم.

لجم گرفت و گفتم: «آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟»

اون هم مثل من می لرزید، اما توی تاریکی خنده اش را پنهان نکرد و گفت:

«آره می شناسمش، اینا دو – سه تا از اون کوخ نشینانی هستند که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس»



خاطره ای از سردار رشید  علی چیت سازیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۳۴
سپهر قدیمی